شاید هزار تا جمله تو ذهنم بود تا برات بگم.

اما همش پرید؟

دلیلش فقط دو کلمه ست

لبخند خدا!!!!!!!!

چون حس کردنی بود.

چون نوشتنی نبود

دیدنی نبود

واسه همین پریدن جمله ها

فک نکن نشستم از خودم متن ادبی درمیارم

اینا همش هس

همینکه به تولد یه بچه به چشم یه معجزه نگاه کنی یعنی تحول

تو این تحولو میخوای

اونی که عاشقته میخواد

اونی که اون بالا منتظر یک فنجون حرف با توئه میخواد

تاحالا خوب بودی؟

از اون خوبایی که لبخند خدارو میبینن

از اون خوبایی که شب تو بغل خدا میخوابن....

شاید بگی همش حرفه ولی هس

مث یه نسیم که از دلت رد میشه و حالتو عوض میکنه

انقدر خوب که نتونی درکش کنی

همیشه کلی چیز خوب تو دنیا هس که انکارش میکنی.

ولی هستن

میمونن

حالا هرچقدر میخوای انکار کن.

کلی توصیه داشتم اما همش پرید

میدونی؟؟

وقتی دستت تو دستای خداست دیگه همه چی حله.

هرچی که لازم بشه میاد جلوی چشمت

تو هم باید بخوای اینو یادت نره

یه مدت بیخیال چیزایی که تاحالا دوست داشتی شو.

zed........

راک....

نمیدونم هرچی

هرچیزی که تورو متمایز بکنه

خاص بودن سخته

خیلی سخته

هرچقدر که بیشتر خاص بشیتنها تری.

فقط یه راه....

خدا رو داشته باشی

اونموقع خودش از تو یه فرد خاص میسازه

یه عشق خاص بهت میده

یه آرامش خاص

همه ی چیزای خاص قشنگی که مختص خودشه

اگه اون بهت نده هیچ  جوره نمیتونی داشته باشی.

همین......